به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه مردم سالاری ؛ تغییر نگرش و رفتار معمولا پروسه بلند مدتی را میطلبد به خصوص این که نگرشی که باید جایگزین شود قبلاً به عنوان ضدفرهنگ تبلیغ شده و جا افتاده باشد. متأسفانه مسوولان و فرهنگسازانی که قبلاً قصد کنترل جمعیت را داشتند، بیش از دو فرزند داشتن را نشانه بیفرهنگی و بیسوادی والدین معرفی کردند و اکنون تبدیل این ضدفرهنگ، به فرهنگ خنثی یا مطلوب بسیار مشکل تر و زمانبرتر به نظر میرسد.
اگر چه به ظاهر افزایش فرزندآوری در برنامه کاری مسوولان قرار گرفته است، لیکن این میل به یک سیاستگذاری عالمانه منتج نگردیده است و دولت همان طوری که کورکورانه رشد جمعیت را کنترل کرد هم اکنون نیز یک سیاست واحد را در روستاهای کم جمعیت، شهرهای متوسط، بزرگ و تهران دنبال میکند و این در صورتی است که مردم در پس هر شعاری به منطق و میزان علمی بودن آن شعار توجه میکنند، مسوولان باید توجه کنند که مردم برای این که فرهنگ قبلی را کنار بگذارند و چیزی را به عنوان فرهنگ جدید بپذیرند نیاز به توجیه شدن دارند و به لحاظ شرعی، عرفی و منطقی باید این عمل صورت گیرد.
نرخ توالد و سبک زندگی دو عامل لاینفک هستند و بعضاً در بسیاری وجوه بر همدیگر تأثیر میگذارند، نرخ توالد پایین موجب شده است سبک زندگی مردم کاملاً متحول شود و همراه با تغییر سبک زندگی، سیاستگذاریهای دولتها نیز در بروز این شرایط و تشدید آنها موثر بوده است. هم اکنون سطح متعارف و مطلوب رفاه خانوار، توقع فرزندان، هزینههای آموزش، هزینههای تفریحی، مسافرت، گستردگی خدمات بهداشتی و درمانی، وسعت خانهها، سطح متعارف تحصیلات دانشگاهی و به طور کلی تمام شئون زندگی خانوار با تعداد کم فرزند تنظیم شده است و تغییر نرخ توالد با این لوازم و سبک موجودِ زندگی عملاً از نظر خانوارها به این راحتی میسر نیست.
نرخ توالد به غیر از مسائل فرهنگی و سبک زندگی، تابع مسئله مهم دیگری به نام تمکن اقتصادی خانوار نیز هست که حتی رفع مسائل قبلی نیز نمیتواند نقصان آن را جبران کند. خانواری را که از پس هزینههای اولیه زندگی بر نمیآید را نمیتوان به افزایش تعداد فرزندان قانع کرد، به خصوص وقتی که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه برای حمایت از چنین خانوارهایی هیچ تمهیداتی هم نداشته و بعضاً ضدحمایتی باشد. به یقین افزایش هزینههای بهداشت و درمان و تغذیه و آموزش در کنار تضعیف بنیه اقتصادی خانوارها یک عامل بازدارنده در افزایش تعداد فرزندان خانوار بشمار میرود و هم اینک خانوادههایی وجود دارند که فقط به همین دلیل از فرزندآوری استقبال نمیکنند.
یکی از مسائل دیگری که مانع افزایش تعداد فرزندان خانوار است، عدم حمایت دولت از این مسئله است و حمایتهایی نیز که به صورت جسته و گریخته مطرح میشوند یا اصولاً اجرایی نمیشوند و یا خیلی زود تعطیل میشوند و اینچنین است که مردم دیگر روی حمایتهای دولتی حساب نمیکنند چرا که نه تنها اکثر دولتها به تعهدات دولت قبلی پایبند نیستند بلکه نسبت به تعهدات خود نیز حساسیتی نشان نمیدهند. این مسئله باعث میشود تا مردم روی حمایتهای دولت به افزایش تعداد فرزندان حساب باز نکرده و ابزار تشویقی دولتها عملاً از فهرست عوامل انگیزشی موثر بر خانوادهها حذف گردد و تنها در صورت بهبود شرایط اقتصادی پایدار خانوادهها به فکر افزایش جمعیت بیفتند. یکی دیگر از موانع افزایش نرخ توالد، به مشکلات ازدواج و تنشهای پس از آن باز میگردد. عملاً افزایش سن ازدواج و افزایش آمار طلاق موجب تأخیر و کاهش در فرزندآوری خانوارها گردیده است و بسیاری از خانوادههای تازه شکل یافته نیز تا مدتها به منظور امکان راه فرار، سالهای اولیه ازدواج را سالهای آزمایشی تلقی کرده و از فرزندآوری پرهیز میکنند تا در صورت جدایی احتمالی، آسیب کمتری ببینند، لذا حل مشکلات ازدواج و خانواده که ریشه در مسائل فرهنگی و اقتصادی دارد باید به عنوان یکی از مقدمات تغییر نرخ رشد توالد به شمار رود.
نظر شما